جدول جو
جدول جو

معنی گریه گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

گریه گرفتن(زِ کَ دَ)
بمعنی به گریه انداختن است. گریان ساختن. به گریه درآوردن، چنانکه روضه خوان از مستمعان
لغت نامه دهخدا
گریه گرفتن
بگریه وا داشتن: روضه خوان از مستمعین خیل گریه گرفت. یا گریه گرفتن کسی را. بگریه در آمدن او: از مشاهده وضع بدبختیها گریه اش گرفت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
کنایه از در گوشه ای نشستن و از مردم دوری کردن، گوشه گیری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گبرگه گرفتن
تصویر گبرگه گرفتن
میل گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گواه گرفتن
تصویر گواه گرفتن
کسی را شاهد قرار دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
کنایه از عیب و ایراد گرفتن از کسی یا چیزی، برای مثال انوری بی خردگی ها می کند / تو بزرگی کن بر او خرده مگیر (انوری - ۲۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
از مغولی دبوسه گرفتن دبوسه (میل) (زورخانه) نوعی از میل گرفتن است و آن موقعی است که ورزشکار حرکات خود را بنهایت سرعت می رساند و میلها را باصطلاح سر مچ می گیرد و مرشد هم آهنگ مخصوصی برای این حرکات می نوازد و آن آهنگ را از قدیم گور گه گفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هدیه گرفتن
تصویر هدیه گرفتن
پارک گرفتن پیشکش گرفتن تحفه گرفتن ارمغان ستدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه گرفتن
تصویر مایه گرفتن
مایه گرفتن برای کسی. بد گویی کردن از او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
گرفتن کرانه و طرف لبه چیزی را، گوشه گیری کردن انزوا گزیدن اعتزال
فرهنگ لغت هوشیار
اقرار کردن مقر آمدن، بعهده گرفتن پذیرفتن: خدا چنانکه داناست برآنکه من آنرا گردن گرفته ام
فرهنگ لغت هوشیار
شاهد قرار دادن کسی را گواه کردن: ... و پس بر آن خط خویش نبشت و بوسهل را گواه گرفت، دلیل آوردن بینه آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
عیب گرفتن خرده گرفتن: بروی بهانه می جستند که از زبان وی چیزی بهانه گیرند و بروی گرفت گیرند که بدان سبب او را ملزم گردانند. کسی گرفت نگیرد حدیث مستان را نهان کشیده چو منصور را بدار عبث. (محمد قلی سلیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیره گرفتن
تصویر طیره گرفتن
خشم گرفتن غضبناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
خرده گرفتن برکسی. عیب جویی کردن نکته گرفتن بر او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه گرفتن
تصویر سایه گرفتن
پناه بردن تحت حمایت کسی در آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
گوشه نشینی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گردن گرفتن
تصویر گردن گرفتن
((گَ دَ گِ تَ))
اقرار کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایه گرفتن
تصویر سایه گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
پناه بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طیره گرفتن
تصویر طیره گرفتن
((~. گِ تَ))
غضبناک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خرده گرفتن
تصویر خرده گرفتن
انتقاد کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
Corner
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
coincer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
코너에 몰다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
menggiring ke sudut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
कोने में करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
in het nauw brengen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
mettere all'angolo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
загнати в кут
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
acorralar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
загонять в угол
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
zapędzić w róg
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
in die Enge treiben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
encurralar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گوشه گرفتن
تصویر گوشه گرفتن
לפינה
دیکشنری فارسی به عبری